وعده صادق الهی
این نوشتار به بهانه سالروز پیروزی حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه، روز قدس و تحولات خاورمیانه نگاشته شده است.
1. پرده اول: شکل گیری حزب الله و خط مقاومت
أجلِ عثمانیها و صفویه و قاجار دیر یا زود سرمیرسید، كه: لِكُلِّ امّةٍ أجَلٌ . اما كاش این وقایع طبیعی و بعضاً نویدبخش با فروپاشی سرزمینهای مسلمانان همراه نمیشد. وقتی "سِر مارك سایكس"1 و "فرانسیس پیكوت"2 داشتند دور از چشم "شریف حسین" بیچاره3 سرزمینهای مسلمانان را میان خود تقسیم میكردند، هیچكس نمیدانست این قرارداد كمتر از دو دههی بعد میشود مقدمهی تولید انبوهی مرز؛ مرزهایی كه كمكم از آفاق به أنفس هم نشت خواهد كرد.
"تقسیم" فرآیندی یكسویه است. شیشه كه میشكند، به این راحتیها پیوند نمیخورد، سفال كه دیگر هیچ! تقسیم خاصیت دیگری هم دارد؛ تولید انبوهی مرز و فاصله. اگر مربعی را چهار قسمت كنیم، مجموع مساحت اشكال به دست آمده، همان مساحت شكل اول است، اما مجموع محیطهاشان دوبرابر شكل اول است. به همین خاطر هم هست كه هیچكس دانههای كامل قهوه را دم نمیكند یا سنگ نمك در غذا نمیاندازد؛ اول خردشان میكنند و بعد هم نوش جان.
در دههی هفتاد میلادی اسرائیل از سویی به بهانهی درگیری با نیروهای مقاومت فلسطین كه پیش از آن در سپتامبر سیاه4 از اردن رانده شده بودند، هر روز آزادانه در لبنان ناامنی ایجاد میكرد. از سوی دیگر نیز در مقام نصیحت، سیاستمداران قدرتطلب لبنانی را به تشكیل كشورهایی مستقل در شمال و جنوب لبنان تشویق میكرد. انصافاً هم نقشهی بینقصی بود؛ تقسیم لبنان، اشغال كشور كمونیستی جنوب و شاید مارونی شمال و ادامهی داستان. لبنان از همان زمان تا همیشه مستعد تقسیم بوده و خواهد بود. امام موسی صدر و دكتر مصطفی چمران ایرانی در لبنان، خون دل خوردند و ایستادند و نگذاشتند این فرآیند یكسویه و بیبازگشت در لبنان اجرا شود.
اما دههی هفتاد میلادی كه به پایان رسید، دیگر امام موسی صدر نبود كه برای پایان جنگ داخلی تا حد مرگ در مسجد اعتصاب غذا كند. یا هفت بار زیر آتشباران گروههای چپی و راستی، معجزهوار به سوریه برود و مجلس عقدهگشایی راه بیندازد. مصطفای چمران هم كه با خمپاره شصت بعثیهای عراقی در دهلاویه به معشوق پیوسته بود. پس سال هشتادودو میلادی اسرائیل آمد تا كار را یكسره كند. حال چه فرقی میكرد به چه بهانهای؟ كتائب لبنان هم میدانستند هیچ فرقی نمیكند؛ میرفتند قبرس و میآمدند اسرائیل و خودشان حمله میكردند به جنوب و به مركز لبنان. یا در صبرا و شتیلا جنایت میآفریدند تا شاید به آرزوی دیرینهشان و تشكیل كشور مستقل مارونی برسند.
جنبش امل در غیاب استوانههای بصیرتی همچون امام موسی و شهید چمران دچار سرگشتگی شده بود و درگیر جنگ فرسایشی و بیعاقبت داخلی. «حزبالله» از اینجا شكل گرفت و شد وارث آن بصیرت. حزبالله هدفش شد بیرون راندن اشغالگر. یكی از مقاومت فلسطین آمد، دو تا از امل و چند تا از مركز دراسات جنوب. رسیدند خدمت حضرت امام خمینی رحمهالله و گفتند ما میخواهیم در مقابل اسرائیل بجنگیم، هیچ هم نداریم و همگی كشته خواهیم شد. این كار را نمیكنیم، مگر این كه شما كه ولیّ امرید، بر ما تكلیف كنید. | سید حسن كه در آن جمع بود، میگفت امام رحمهالله به ما نگاهی كردند و نكتهی سوم را فرمودند: "من پیروزی را در پیشانی شما میبینم." |
سید حسن كه در آن جمع بود، تعریف میكرد امام به ما سه چیز گفتند: اول این كه در مقابل اسرائیل هیچ راهی جز مبارزه وجود ندارد. دوم این كه منتظر كمك هیچكس نباشید و از صفر، خودتان كار را شروع كنید. میگفت امام رحمهالله به ما نگاهی كردند و نكتهی سوم را فرمودند: "من پیروزی را در پیشانی شما میبینم.
2. پرده دوم: رویارویی تمام عیار حزب الله با چهارمین ارتش مجهز دنیا
زمان به سرعت در حال سپری شدن بود و اسرائیل قدرت حزب الله را روز به روز بیشتر درک می کرد. از فرار شبانه شان در سال 2000 میلادی، با همدستی آمریکا به این نتیجه رسیده بودند که باید شرایط خاورمیانه را عوض کنند و مدام دم از خاورمیانه جدید می زدند. هدف اصلی شان در این طرح شكست مقاومت اسلامی با محوریت حزب الله، سوریه و ایران بوده لذا به دنبال تولد خاورمیانه جدید بودند. آنان چاره ای جز مداخله نظامی و شکستن مقاومت اسلامی نمی دیدند و به همین دلیل بود که بر طبل جنگ می کوبیند.
آمریكاییها علناً جنگ لبنان و جنایات رژیم صهیونیستی را «درد زایمان خاورمیانهی جدید» نامیدند تا طراحیهای خود و رژیم صهیونیستی برای آیندهی خاورمیانه و نیز اهمیت این جنگ را نشان دهند. تنها یك هفته پس از آتشبس و پایان جنگ ۳۳ روزه نشریهی نیویوركر افشا كرد كه دولت بوش قصد حمله به ایران را داشته و برای نیل به این هدف، ابتدا باید حزبالله لبنان را حذف میكرده تا خطری متوجه رژیم اسرائیل نباشد. سیمور هرش در این مقالهاش با عنوان «نگاهی به لبنان؛ منافع واشنگتن در جنگ اسرائیل» تأكید كرد كه دولت آمریكا كاملاً از جنگ دوم لبنان آگاه بوده و آن را تأیيد كرده است.
البته سید حسن نصرالله، دبیركل حزب الله لبنان هم آمادگی رژیم صهیونیستی برای این جنگ را تأیيد كرده و گفته بود: به هر حال قرار بوده این جنگ در ماه اكتبر شروع شود كه با ابتكار عمل حزبالله در اسارت سربازان اسرائيلی، رژیم صهیونیستی غافلگیر شد و زودتر آن را آغاز كرد.
اسرائیل به هشدارهای دبیركل حزبالله اعتنا نمیكرد. سید حسن نصرالله گفته بود اسرای لبنانی را آزاد كنند، اما گوششان بدهكار نشد. دستآخر حزبالله مجبور شد اقدام متقابل كند و اسیر بگیرد. حزبالله عملیات "الوعد الصادق" را انجام داد كه موفق هم بود و برای مقاومت خیر به همراه داشت، ولی انگار خیر بزرگتری هم در راه بود.
الوعد الصادق بهانهای شد برای اسرائیل كه به لبنان حمله كند؛ حملهای كه ربطی به ماجراهای اخیر هم نداشت و قسمتی از یك برنامهی بزرگ بود كه حالا تنها زودتر اجرایش میكردند. ولیّ امر مسلمین مقام معظم رهبری كمی بعدتر از وقوع این حمله در پیامی به این مسئله اشاره كردند: "امروز برای همه روشن شده است كه تهاجم به لبنان نقشهای از پیش طراحی شده و اقدامی امریكایی-صهیونیستی به عنوان گامی اساسی در راه تسلط بر خاورمیانه و جهان اسلام بوده است."
جنگ 33 روزه كه از 12 جولای تا 15 آگوست 2006 با حملهی سراسری رژیم صهیونیستی به لبنان به اجرا درآمد، در عمق و ماهیت خود یك جنگ نیابتی بود. این جنگ قبل از اینكه به درد رژیم صهیونیستی بخورد، پاسخی به نیازهای آمریكا و نئوكانها در حكومت آن كشور و برای اجرایی كردن برنامهی خاورمیانهای آمریكا ارزیابی میشود.
محوری بودن نقش آمریكا یا آمریكایی بودن این جنگ نابرابر از نحوهی رفتار و مدیریت آنها در طی جنگ قابل مشاهده و درك است. مواضع آشكار مقامات آمریكایی و فشار برای طولانیتر شدن این جنگ كه از مرز تحمل و برنامهی صهیونیستها عبور كرد، از نشانههای نیابتی بودن این جنگ است. خانم كاندولیزا رایس، وزیر خارجهی وقت آمریكا، قتل عام مردم در جنوب لبنان را درد زایمان خاورمیانهی جدید آمریكایی قلمداد كرد. این تحلیل نشان از جنگ و جنایتی دارد كه رژیم صهونیستی به نیابت از آمریكا شروع كرده بود.
3. پرده سوم: تحقق وعده الهی
صهیونیستها همواره خود ارتش را اسطورهای و غیر قابل شكست و برتر نسبت به تمامی كشورهای عربی پیرامون خود تعریف كرده بودند. عملاً نیز به جهت امكانات نظامی و آمادگی جنگی در بهترین شرایط نسبت به كشورهای عربی به سر میبردند. به همین دلیل در جنگهای گذشته با فلسطینیها و اعراب و بهویژه در جنگهای كوتاهمدت، اعراب را شكست داده و به پیروزی رسیده بودند. این احساس برتری موجب شد كه ارتش صهیونیسیتی با اطمینان كامل و مغرورانه وارد جنگ شود و نیز عناصر و سیستم نظامی و حتی اطلاعاتی و سیاسی رژیم صهیونیستی را به این باور غلط برساند كه تنها در چند روز و طی یك جنگ تمامعیار و پُرشدت كار حزبالله را یكسره خواهد كرد. لذا با همین رویكرد تصمیم آغاز جنگ را اتخاذ كردند.
جنگی نابرابر شروع شده بود و در فاصله این 33 روز صهیونیستها تمام توان هوایی و موشكی و آتشباری زمینی خود را به كار گرفتند و همهی اهداف عملیاتی خود را آشكارا به اجرا گذاشتند، از تمام تاكتیكهای نظامی زمینی و هوایی و نیز تركیبی بهره بردند، ولی در تمامی تلاشهای خود برای كسب حتی یك هدف حداقلی ناتوان ماندند. نكتهی قابل توجه و تأمل این است كه صهیونیستها تمامی انرژی خود را برای یك جنگ نیابتی مصرف كردند. اصرار آمریكا برای كسب یك پیروزی مادی كوچك، مقامات صهیونیست را در وضعیت استیصال قرار داد تا هرچه سریعتر به شرایط جنگی پایان دهند و ناتوانی نظامی را با پروسهای سیاسی و دیپلماتیك جبران كنند. در واقع هفتهی پایانی جنگ 33 روزه اقدامات غیر عادی جنگی صهونیستها با تلاشهای دیپلماتیك و سیاسی قدرتهای بزرگ و كشورهای عربی همراه شد تا به كابوس صهونیستها پایان داده شود اما نتوانست چرا که در این فاصله 33 روز پاتکهای حزب الله بسیار سنگینتر بود. از شکار کماندوهای اسرائیلی گرفته تا شکار تانکهای پیشرفته میرکاوا، به آتش کشیدن ناوچه فوق پیشرفته اسرائیل و مهم تر از همهی اینها ایمان و روحیهی شهادتطلبی در رزمندگان حزبالله كه در راه خدا و در دفاع از وطن خویش جهاد میكردند غافلگیرشان کرده بود.
اتفاقاتی كه در جریان جنگ سیوسه روزه رخ داد، بسیار شگفتانگیز و عجیب بود. ماجرای مورد اصابت قرارگرفتن تانكهای مركاوا و ناوچهی ساعر فقط چند نمونه از آنها است. میگویند كسی كه موشك را به ناوچهی ساعر شلیك كرد، فقط همان یك موشك در اختیارش بود. او قبل از شلیك و با بیسیم با سیدحسن نصرالله صحبت كرده و سپس آیهی «وَ ما رَمَیتَ اِذ رَمیتَ ولكنَّ اللهَ رَمی» را خوانده و آن یك موشك را شلیك كرده است. همان هم به هدف خورد و ناوچهی شكستناپذیر صهیونیستها را غرق كرد
سرانجام فشارهای ناشی از بروز این بحرانها در كنار عدم پیشرفت رژیم صهیونیستی و پیروزی در این جنگ، باعث شد كه كشورهای غربی كمكم از صلح و آتشبس سخن بگویند. افزایش تحركات دیپلماتیك فرانسه و اجلاس سران گروه ۲۰، بهویژه مخالفت روسیه با اقدامات اسرائیل، در كنار افزایش فشار بر سازمان ملل متحد برای انجام وظیفهی ذاتی خود، حاكی از این بود كه جنگ رو به پایان است.
پس از پیشنویسهای مختلف و چندباره، بالاخره قطعنامهی ۱۷۰۱ برای برقراری آتشبس میان حزبالله لبنان و رژیم صهیونیستی به تصویب رسید. این قطعنامه خواستار اعزام ۱۵ هزار نیروی حافظ صلح به منطقهی مرزی برای پاسبانی از آتشبس شده بود. اكنون، دستكم 12هزار نیروی حافظ صلح سازمان ملل متحد در این منطقه حضور دارند كه دستور كار آن بنابر قطعنامههای متناوب (آخرین آن قطعنامه ۱۹۳۷) تا پایان آگوست ۲۰۱۱ تمدید شده است. اگرچه حضور این نیروها در ابتدا با استقبال نسبی روبهرو شده بود، اما همانطور كه الجزیره در گزارشی اخیرا ذكر كرد، ناكارآمدی سازمان ملل متحد و جامعهی جهانی اكنون باعث شده كه لبنانیها نسبت به این نیروها بدبین شوند.
نشریهی اكونومیست در مورد این جنگ نوشت: حزبالله لبنان با ادامه جنگ با اسرائيل و سر پا ماندن در پی آن، عملاً یك پیروزی سیاسی و نظامی به دست آورد. اكونومیست تأكید كرد كه دفاع حزبالله از خاك لبنان و حملات موشكی به اسرائيل در قبال حملات هوایی و زمینی شدید یكی از قویترین ارتشهای جهان، حقیقتی است كه پیروزی حزبالله را تأیید میكند. | پیروزی شما پیروزی اسلام بود. شما توانستید به حول و قوهی الهی ثابت كنید كه برتری نظامی، به ابزار و سلاح و هواپیما و ناو و تانك نیست؛ به قدرت ایمان و جهاد و فداكاری همراه با عقل و تدبیر است |
اما دلایل این پیروزی از نظر حضرت آیتالله خامنهای چه بود؟ "جهاد دلاورانه و مظلومانهی شما كه نصرت الهی را به شما ارزانی داشت، بار دیگر ثابت كرد كه سلاحهای مدرن و مرگبار در برابر ایمان و صبر و اخلاص، ناكارآمد است و ملتی كه ایمان و جهاد دارد، مغلوب سیطرهی قدرتهای ستمگر نمیشود. پیروزی شما پیروزی اسلام بود. شما توانستید به حول و قوهی الهی ثابت كنید كه برتری نظامی، به ابزار و سلاح و هواپیما و ناو و تانك نیست؛ به قدرت ایمان و جهاد و فداكاری همراه با عقل و تدبیر است [...] جهاد مظلومانهی شما دشمن را افشا كرد و چهرهی حقیقی او را به نمایش گذاشت. كشتار بیرحمانهی مردم غیر نظامی، به خاك و خون كشیدن كودكان بیگناه و زنان بیدفاع، حادثهی قانا و نظائر متعدد آن، ویرانسازی هزاران خانه و كاشانه و آواره كردن هزاران خانواده، نابود كردن زیرساختهای بخش مهمی از لبنان و فجایعی از این قبیل، چهرهی حقیقی زمامداران امریكا و برخی دولتهای اروپایی را در كنار چهرهی كریه و منفور رژیم صهیونیستی به همه نشان داد."
دو ماه از پیروزی حزبالله در جنگ 33 روزه گذشته بود كه مردم در نماز جمعه از رهبرشان دربارهی اهمیت این پیروزی شنیدند. رهبر گفتند با این پیروزی اوضاع منطقه ورق خواهد خورد: «برادران و خواهران عزیز بدانید كه بعد از قضیهى لبنان، صفحهى حوادث در این منطقه ورق خورده است و ممكن است آثارش بهزودى معلوم نشود، اما بهتدریج و در بلندمدت براى همه روشن خواهد شد. ملتها یك بار دیگر پس از انقلاب اسلامى -كه پیروزى انقلاب اسلامى در آنجا تجربه شده بود- به چشم خودشان دیدند و تجربه كردند كه راه پیروز شدن و راه نجات، جز مقاومت در مقابل زورگویان، متجاوزان و ستمگران نیست (خطبههای نماز جمعه؛ 1385/7/21).
4. و پرده آخر
اکنون چند سال از آن زمان می گذرد و خاورمیانه ای جدید در حال شکل گیری است. شکی نیست آنچه در این منطقه از جهان میگذرد، طراحی شرقی ها یا غربی ها نیست. به وضوح مشخص است که خاورمیانه فعلی، معیارهایش با معیارهای غربیها و شرقی ها متفاوت است؛ اگرچه آنها تلاش می کنند که که از این موج خودجوش بیشترین بهره را ببرند. بازیگران متعددی در این منطقه حساس )یا به قول غربی ها قلب جهان - heart land)، در حال نقش آفرینی هستند. هر کس بتواند بیشترین نقش را ایفا کند، در آینده می تواند متنفذتر باشد. در حال حاضر، این منطقه در حال دست به دست شدن بین گروه های کوچک و بزرگ، قدرت های ملی، منطقه ای و جهانی است.
حال باید پرسید که خاورمیانه آينده، چگونه منطقه ای خواهد بود؟ چه تاثیری بر جهان آتی خواهد گذاشت؟ اين جهان در حال شكل گيري، دلخواه چه اقوام و ملت هايي است و زوال چه كساني را رقم خواهد زد؟ در عرصه هاي سياسي، امنيتي، اقتصادي، اجتماعي، فناورانه، زيست محيطي و دفاعيِ خاورمیانه فردا چه فرصت ها و تهديدهايي نهفته است؟ و هزاران سوال مشابه که پیچیدگی پیش بینی ها را به همراه خواهد داشت. | تمدنی که مهمترین مانع شکل گیری آن، غفلت از وعده صادق الهی و پررنگ نمودن اختلافات کوچک و کم ارزش است. |
اما آنچه مسلم است این است که به گفته ادوارد کورنیش4، شاید ما بردگان امروز باشیم و شرایط حاکم بر ما تحمیل شده است، چرا که در پیدایش و شکلگیری آن نقشی نداشتهایم، ولیکن میتوانیم اربابان آینده باشیم و آینده خود را آنگونه که میخواهیم بسازیم. این موضوع، مکرر در ادبیات اسلامی نیز ذکر شده است. به عنوان نمونه آمده است که "خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان سرنوشت خود را تغییر دهند5".
فلذا به نظر می رسد که پیشرانهای استراتژیکی چون همگرایی دینی و مذهبی بین مسلمانان این منطقه و وجود حوزه های تمدنی و فرهنگی مشترک در منطقه خاورمیانه سبب ایجاد تمدنی نو و جدید شود، تمدن درخشان اسلامی. تمدنی که شواهد و قراین نشان می دهد، ایران (به دلیل آنکه به عنوان یک مادر کشور قدیمی، هم تمدن داشته است و هم تمدن ساز بوده است) در کانون و مرکز آن قرار خواهد داشت. تمدنی که مهمترین مانع شکل گیری آن غفلت از وعده صادق الهی و پررنگ نمودن اختلافات کوچک و کم ارزش است.
پینوشت:
1. مشاور امور خاورميانهای نخست وزير وقت انگليس
2. ديپلمات فرانسوی و كنسول اول وقت آن كشور در بيروت
3. همپیمان انگلیسیها در جنگ جهانی اوّل كه به جانشینی خلیفهی عثمانی میاندیشید ولی پس از فروپاشی این كشور تنها كمتر از یك سال حاكم حجاز شد و پس از آن در پی حمایت كشورهای خارجی از آل سعود حكومتش اضمحلال یافت و به جزیره قبرس تبعید شد.
4. سپتامبر ۱۹۷۰ در تاریخ عرب به سپتامبر سیاه معروف است. سپتامبر سیاه زمانی روی داد كه پادشاه اردن سعی در از بین بردن اقدامات سازمانهای فلسطینی برای واژگونی حكومت پادشاهی كرد. درگیری بین دو طرف منجر به كشته شدن ۸۰۰۰ نفر شد.
5. از آینده پژوهان برجسته
6. رعد آیه 11
منابع:
http://www.farsi.khamenei.ir
www.haaretz.com
http://www.guardian.co.uk/world